روزهای خوبی که خواهم داشت...

مامان گلم... الان بغل مامان بزرگی واسه همین میتونم راحت بنویسم...! آخه اگه بغلم باشی کلا در حال کشیدن کیبورد سمت خودتی و اونقدر زور داری که دکمه هاشو از جا میکنی... یک هفته ای هست که از آنیسا بای بای کردن رو یاد گرفتی... خیلی جالب بای بای میکنی... وقتی شیر میخوای گاهی میگی " ژو ژو! " دائم در حال بالا رفتن از همه چیز هستی... اکثرا تو اطاق کامپیوتر از جاکتابی سیمی که داریم بالا مییری و به خاطر خطر سقوطش باید دائم حواسم باشه که نری سمتش..میترسم روت بیفته... دیگه غذای سفره رو بهت میدم..معمولا برات جدا غذا درست نمیکنم فقط غذای خودمون رو هم بینمک و فلفل و رب درست میکنم..سر سفره با خودمون راحتتر میخوری.. معمولا سر سفره اول تو رو سیر میکنم و...

مامانی.. 8 ماهگیت اومد و هنوز هم بی دندونی فدات بشم... وزنت 9200 ... نسبت به ماه قبل 300 تا اضافه کردی از بس شیطون شدی .. دائم در حال بالا رپفتن از همه چیز و سینه خیز و رقصی...آره رقص... عاشق آهنگ های شادی و خودتو با اونها تکون میدی... عاااااااشق ای جونم سامی بیگی هستی و عکس العملت به این آهنگ جالب توجهه!! اینم یه عکس از این روزات: ...